ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

های وبای با تابستون95

سلام بر گلهای زیبایم  اومدم اینجا تا بنویسم تا از خاطراتم بگم وقدری دلم خالی بشه  تابستون امسال ماه رمضون بعد از 4سال روزه گرفتم خداروشکر البته با اجازه دکترم  وبعد از عید فطر با مامان وبابا به مشهد رفتیم خ. خوب بود گرچه بهانه گیری و اذیتها هم جای خود داشت ولی خوش گذشت احساس خوبی بی خوبی بود نذر محمدرضا از طرف خودمون ومامان جون سیمین 2گوسفند قربونی کردیم وبرا اولین بار به مهمانخانه امام رضا دعوت شدیم جاتون سبز ونوهای محمدرضا رو هم تو مشهد کچل کردیم فداش بشم اولش اصلا نشناختمش تغییر کرده بود خیلی ! نزدیکای اهرای تابستونه ومن 3روزه که تصمیم به رژیم گرفتم برای کاهش قند ووزن  خیلی ناراحتم کلا عصبی شدم حوصله ی بچه ها ر...
7 شهريور 1395

مطالب واتفاقات جدید زندگی

اول از همه سلام به گلهای خودم باورم نمیشه چتدین ماههه نیومدم اینجا الان اخرای سال تحصیلیه وتواین سال کارهای مهم وتجربیاتی کسب کردم مهمترینش از شیشه گرفتنت. بود دختر. گلم در تاریخ 1اذر 94که واقا سخت بود اول با صبر تلخ امتحان کردم که در کمال ناباوری خوردیش وفرداش علاوه بر صبر تلخ فلفل هم زدم که بهت گفتم کرم پی پیرده پی کرده روش واز این حرفها تا بدت اومد ولی خیلی لذیت شدم برا خوابت چون فوق العاده وابسته بودی 
17 ارديبهشت 1395

مطالب واتفاقات جدید زندگی

اول از همه سلام به گلهای خودم باورم نمیشه چتدین ماههه نیومدم اینجا الان اخرای سال تحصیلیه وتواین سال کارهای مهم وتجربیاتی کسب کردم مهمترینش از شیشه گرفتنت. بود دختر. گلم در تاریخ 1اذر 94که واقا سخت بود اول با صبر تلخ امتحان کردم که در کمال ناباوری خوردیش وفرداش علاوه بر صبر تلخ فلفل هم زدم که بهت گفتم کرم پی پیرده پی کرده روش واز این حرفها تا بدت اومد ولی خیلی لذیت شدم برا خوابت چون فوق العاده وابسته بودی 
17 ارديبهشت 1395
1