اماده کردن اتاق برای دختر وپسرم
وقتی من شوشتر بودم عمه وبابا وسارا ومامان جون اتاقتومو اماده کردن گهواره لباسها وتخت ریحانه
تختتو از کنار تختمون گذاشتیم گوشه اتاق والان چند شبه که اومدیم تو تختت نمیخگابی درست همش ناله وگریه ومامان از ساعت 12نبوده توتختت گذاشتم که بخوابس ولی اصلا اروم قرار ندارس چنبار اومدم پیشت لالایی وروپاهامو.. ولی تو مصمم انفدر گریه کردی تا بابات بردت روتخت پیشش خیلی عصبانیم واقعا اذیت کردی من انقدر طاقت کردممد درد گرفتم ولی بابا
اخه چی بگم از صدات کلافه شد خوابش میاد ولی من هیچی نگم بهت. اصلا بهتره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی