ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

ازشیشه گرفتن پسرکم

1396/3/25 2:34
نویسنده : مامان زینب
163 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی تصمیم گرفتم از شیشه بگیرمت اولش شک داشتم ولی وقتی تا صبح چندشیشه می خواستی وصبح تا کمرت خیس بود دیگه تصمیمم رو گرفتمروز ۴ خرداد۹۶جمعه بود که مصادف بود بایوم الشک رمضان یعنی موقعی که ۲سال و۳ماهه بودی

 من و بابا روزه بودیم ظهر به سرشیشه صبر تلخ زدم وقتی مزه کردی اول نگاهش کردی وگفتی خرابه من وبابا هم گفتیم بو گتدو شده خرابه و....

خودت هم نخواستیش وپرتش کردی ولی بعد از چند دقیقه پیداش کردی ودر کمال تعجب خوردیشتعجبخیلی تعجب کردم چون خیلی خیلی تلخ بود شب تصمیم گرفتم علاوه بر صبر تلخ فلفل هم بزنم ولی وقتی دیدبش تستش هم نکردی ولی با چه مصیبتی خوابیدی خدا میداند 😣اسمش رو نیاوردی تا دیروز که اومدم خونه مامان جون تا گذاشتمت تو گهوارهگفتی مامان شیر🤔بمیرم الهی دلم سوخت برات 😢خخوشبختانه تو این مدت همش شیر کاکایو شیرموز شیر با نی طعم دار وابمیوه و....جایگزین شیشه شده خداییش با زبون روزه وانجام این پروژه خیلی سخت بود ولی به لطف خدا انجام شد 😧😧پروژه ی بعدی از پوشک گرفتن هست که انشالله بعد ماه رمضان که هم خودم آپدیت بشم هم پسرکم😅😅😅

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)