ازشیشه گرفتن پسرکم
وقتی تصمیم گرفتم از شیشه بگیرمت اولش شک داشتم ولی وقتی تا صبح چندشیشه می خواستی وصبح تا کمرت خیس بود دیگه تصمیمم رو گرفتمروز ۴ خرداد۹۶جمعه بود که مصادف بود بایوم الشک رمضان یعنی موقعی که ۲سال و۳ماهه بودی
من و بابا روزه بودیم ظهر به سرشیشه صبر تلخ زدم وقتی مزه کردی اول نگاهش کردی وگفتی خرابه من وبابا هم گفتیم بو گتدو شده خرابه و....
خودت هم نخواستیش وپرتش کردی ولی بعد از چند دقیقه پیداش کردی ودر کمال تعجب خوردیشخیلی تعجب کردم چون خیلی خیلی تلخ بود شب تصمیم گرفتم علاوه بر صبر تلخ فلفل هم بزنم ولی وقتی دیدبش تستش هم نکردی ولی با چه مصیبتی خوابیدی خدا میداند 😣اسمش رو نیاوردی تا دیروز که اومدم خونه مامان جون تا گذاشتمت تو گهوارهگفتی مامان شیر🤔بمیرم الهی دلم سوخت برات 😢خخوشبختانه تو این مدت همش شیر کاکایو شیرموز شیر با نی طعم دار وابمیوه و....جایگزین شیشه شده خداییش با زبون روزه وانجام این پروژه خیلی سخت بود ولی به لطف خدا انجام شد 😧😧پروژه ی بعدی از پوشک گرفتن هست که انشالله بعد ماه رمضان که هم خودم آپدیت بشم هم پسرکم😅😅😅