ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

تاریخ زایمان

1398/2/17 2:49
نویسنده : مامان زینب
209 بازدید
اشتراک گذاری

اون هفته رفتم دکتر وپس از بررسی سونو های اولم تاریخ ۲۶اردیبهشت رو انتخاب کرد که جالبه اونها هم ۲۶به دنیا اومدن انشالله سالم وصبور وزیبا باشه 

حس میکنم دیر تاریخ داده میترسم خیلی تپلی بشه بخاطر دیابت البته کنترل شدس ولی خب دیگه 

بچه ها خیلی اذیت میکنن بهانه گیر وحساس و...

همش هی با خودم فکر میکنم چطوری میتونم از عهدش بربیام؟

خیلی سخته خداکنه بچه ی ارومی باشه و صبور

ای خدا صدامو بشنو که بتونم به کارهای دیگه هم برسم 

نگران ریحانه هستم چندین ساله که معلمم حالا امسال که دخترم کلاس اولیه من مدرسه نیستم خداکنه بتونم بهش برسم

روزهای آخره انگار اماده میشم برا شب بیداری که خواب نمیرم عاجزم از نفسم انگار کم میارم هوا ومعدم راستی از فردا اول رمضانه پارسال که دکترم اجازه نداد روزه بگیرم چقدر ناراحت شدم وگریه کردم نمیدونستم امسال هم توفیق ندارم وباردارم و روزه نمیگیرم خدا کمکم کن

😙

پسندها (3)

نظرات (1)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
24 اردیبهشت 98 2:03
انشاالله به سلامتی