ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

شب زایمان

1398/2/24 2:02
نویسنده : مامان زینب
338 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ۲۳اردیبهشت نوبت دکتر داشتم وقتی آزمایشم رو دید گفت قندت بالاست ناشتام ۱۲۵ بود وگفت ختم بارداری بشی فردا بجای ۲۶ میشه ۲۴ 

اولش شوکه شدم ولی بعدگفتم هر طور صلاح میدونید با۳دکتر دیگه هم مشورت کرد اوناهم همین نظرو داشتن بعد هم ان اس تی گرفتم همونجا که دقتی دیدش گفت بهتره شب بری بستری بشی مدام قلبش مانیتورینگ بشه🙄 من دیگه حسابی وا رفتم اخه هنوز کارام مونده  حمام آرایشگاه و خرید خیلی میترسم خداروشکر خورم حسش میکنم تکوناش خیلی هم خوبن پناه برخدا انشالله دوساعت دیگه بعد سحری میریم بیمارستان 

خدایا خودت کمکم کن دخترم و خودم بسلامتی مرخص بشیم زایمان راحتی باشه برام ترسم زیادو  تحملم کم نباشه 

بعداز مطب رفتیم به اصرار بابایی طالقانی برای خرید طلا

بابایی وام گرفته برای هزینه بیمارستان ولی گفت دلم میخواد برات طلا بخرم من که اصلا دل ودماغ نداشتم ولی بابایی اصرار کرد خلاصه برام جفت النگو خرید 🌺دستش درد نکنه

بعد هم اومدیم خونه موقع اذان بود مامان سیمین پلو مرغ وسوپ درست کرده بود که من به خاطر عمل فقط سوپ خوردم وساک خودموبا کمک مامانی بستم

ریحانه عزیزم محمدرضا ی مهربونم امشب پیشم نیستن رفتن خونه مامان جون صفیه دلم براشون تنگ شده😕به بابا گفتم اگر فردا طوریم شد مواظبتون باشه گلهای قشنگم دوستتون دارم

باتمام سختی ها واسترسها امشب شب اخر که رونیکا خانم تو دلمه وانسولین زدم خدایا خودت کمکم کن که دیگه رها بشم از این مریضی 

هدایا خودت قسمت همه اونایی که آرزوی بچه دارن بکن

آمییییین👶👶

پسندها (6)

نظرات (2)

مدیریت نی نی وبلاگمدیریت نی نی وبلاگ
24 اردیبهشت 98 13:19
دعای نی نی وبلاگیها بدرقه شماست ... منتظریم که خبر اضافه شدن یه فرشته دیگه به جمع نی نی وبلاگیها رو شما اعلام کنید ❤️
مامان صدرامامان صدرا
24 اردیبهشت 98 23:59
بسلامتی انشالله😍