شب زایمان
امروز ۲۳اردیبهشت نوبت دکتر داشتم وقتی آزمایشم رو دید گفت قندت بالاست ناشتام ۱۲۵ بود وگفت ختم بارداری بشی فردا بجای ۲۶ میشه ۲۴
اولش شوکه شدم ولی بعدگفتم هر طور صلاح میدونید با۳دکتر دیگه هم مشورت کرد اوناهم همین نظرو داشتن بعد هم ان اس تی گرفتم همونجا که دقتی دیدش گفت بهتره شب بری بستری بشی مدام قلبش مانیتورینگ بشه🙄 من دیگه حسابی وا رفتم اخه هنوز کارام مونده حمام آرایشگاه و خرید خیلی میترسم خداروشکر خورم حسش میکنم تکوناش خیلی هم خوبن پناه برخدا انشالله دوساعت دیگه بعد سحری میریم بیمارستان
خدایا خودت کمکم کن دخترم و خودم بسلامتی مرخص بشیم زایمان راحتی باشه برام ترسم زیادو تحملم کم نباشه
بعداز مطب رفتیم به اصرار بابایی طالقانی برای خرید طلا
بابایی وام گرفته برای هزینه بیمارستان ولی گفت دلم میخواد برات طلا بخرم من که اصلا دل ودماغ نداشتم ولی بابایی اصرار کرد خلاصه برام جفت النگو خرید 🌺دستش درد نکنه
بعد هم اومدیم خونه موقع اذان بود مامان سیمین پلو مرغ وسوپ درست کرده بود که من به خاطر عمل فقط سوپ خوردم وساک خودموبا کمک مامانی بستم
ریحانه عزیزم محمدرضا ی مهربونم امشب پیشم نیستن رفتن خونه مامان جون صفیه دلم براشون تنگ شده😕به بابا گفتم اگر فردا طوریم شد مواظبتون باشه گلهای قشنگم دوستتون دارم
باتمام سختی ها واسترسها امشب شب اخر که رونیکا خانم تو دلمه وانسولین زدم خدایا خودت کمکم کن که دیگه رها بشم از این مریضی
هدایا خودت قسمت همه اونایی که آرزوی بچه دارن بکن
آمییییین👶👶