ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

ریحانه قشنگم خوب شو

1400/2/4 10:28
نویسنده : مامان زینب
196 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم عزیزم قلبم آتش میگیره وقتی اشکهاتو میبینم شب ها که چطور ازته دلت میریزن😓😢😢

عزیزم اخه چی شد چرا هرچی تلاش میکنیم آرامش نداری 

از شب می ترسی ولی چرا نمیدونم!!!

هرچی تحمل وصبر کنم...

فایده نداره چون خودت هم نمیدونی مشکلت چیه فقط نگران وسردرگم هستی.....

عزیزم با ترفند بردمت پیش مشاور (چون تلفنی فایده نداشت)

کلی باهات حرف زد راهکار داد 

میگه ترس ناشناخته داری 

بخاطر احساس مسئولیت که داری بهت فشار اومده وشاید هم بخاطر خودخواهی من وبابا که مسئولیت نگهداری از آجی رو بعهدت گذاشتیم 😕😕

وزود بود برای سپردن  این کار و دادن مسئولیت به دختر ۸ساله😞😞😞😔😔

ببخشید اگر ناخواسته واجباری این کار رو بعهدت گذاشتیم... گرچه خودت میگی از رونیکا خسته نیستم ولی بار مسئولیت بهت فشار آورده ناخواسته....

شب که میشه بی قرار و نگران  میشی دیشب هم من وهم بابا پیشت موندیم وهر چند دقیقه میگی خواب نمیرم....

خدایا کمکم کن این بحران رو هم پشت سر بگذاریم 🙏🙏

پسندها (2)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)