ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

ریحانه و روان پزشک

1400/3/7 2:10
نویسنده : مامان زینب
186 بازدید
اشتراک گذاری

سلام هفته گذشته روز۴شنبه ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۰ بردیمت پیش فوق تخصص اعصاب کودکان

چند کلامی باهامون حرف زد آزمایش ها رو بررسی کرد و دارو تجویز کرد

نگران دادن دارو بودم که گفت نگران نباش 

نوار قلب و نقشه مغز هم گرفتن ازت که دوهفته طول میکشه جوابو بدن

دونوع قرص نوشت یکی ۱/۴ یکی۱/۲

و به دستور پزشک بعد از یک هفتهیعنی از دیشب ۵شنبه ۶خرداد دوبرابر کردم

و هفته آینده باید دوباره ببرمت

از حالت بگم✔

شبها کمی ارومتر شدی و زودتر خواب میری ولی در طی روز خیلی حساس وپرخاشگر شدی انگار دعوا داری😞

از حال خودم بگم که خیلی نگرانم خیلی😞

نکنه داروها اثر منفی بزاره😢

نکنه عوارض داشته باشه🤔

نکنه وابسته بشه😞

امشب که بهت دارو دادم حرفی زدی که خیلی ناراحت شدم خیلی😞

گفتی مامان نمیخوام من قرص بخورم مثل تو

گفتم مگه من چی میخورم؟

کیف داروها رو نشونم دادی

با اینکه دیگه من داروی خاصی نمیخورم ولی خیلی دلم ناراحت شد  خدایا کمک کن دخترم خوب باشه اروم و ریلکس بدون دارو

از طرفی هم نگران رونیکا هستم که هیچی نمیگه هنوز 😢

گفتار درمان گفت بزودی حرف میزنی ولی من صبرم تمامه خدا

این سری میگه صدا سازی کار کنم

ولی ز یاد علاقه نشون نمیدی وگفت طبیعی چون سخته

خلاصه دل نگرانی‌ها م زیاد

دو روزه اومدیم شوشتر 

ولی باید بریم چون فعلا مدرسه باید برم😤

بخوابم خستم خیلی 😴😴😴

پسندها (4)

نظرات (0)