ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

سلام سلام

1400/6/11 1:23
نویسنده : مامان زینب
234 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 

نصف شبتون بخیر

از چند هفته پیش بگم که ظهر  از شوشتر اومدیم خونه مامان جون وعمو اینا اونجا بودن و رونیکا بعد از چند ماه دیدشون و خیلی غریبی کرد و ترسید 

همش میش خودم بود 

هنوز چند دقیقه نبود که رسیدیم و متوجه شدم ....کرده رفتم پدشک بیارم از تو ماشین و صدای گریه هات😭😭😭

پابرهنه و با عجله اومده بودی دنبالم تو حیاط و نگم که پاهات سوخت داغون  داغون 😥😥😢

از شدت درد وسوزش با هیچی اروم نمیشدی شیشه پستونک بستنی خوراکی  پاهات رو کرم زدیم تو آب یخ ولی اصلاااااا اروم نشدی 

تا بردیمت اورژانس سوختگی 

نگم چطور پانسمان کردند پاهات رو 

زندگیم خیلی اذیت شدی هنوز بعد از یک ماه کف پاهات خوب نشده و پوستش کنده😥

اینجا از خواب بیدارت کردم بعد از دو روز پانسمان رو دربیارم که بریم اورژانس 

خداروشکر به خیر گذشت ولی خیلی ترسیدم

از حرف زدنت بگم که هنوز زیاد چیزی نمیگی 

من 🙂🙂مامانا 

بابا☺☺☺بابابا. بابایا

آب 

بده

به 

اینا رو میگی فعلا ولی مفهوم همه چیز رو عالی میدونی حیوان و میوه و همه چیز 

گفتار درمانگر میگه به زودی همه چیز میگی  ولی من دیگه طاقت ندارم هفته ای یک یا دو بار میبرمت  نمیگم بی فایده بوده  ولی هنوز تا نتیجه مطلوب جا داره

همش عادت کردی گوشی بگیری  دستت و عکس بگیری گالری گوشیم پر از عکسهایی که گرفتی فسقل طلایی

بعدا عکس میزارم 

فعلا🙋🏼‍♀️

پسندها (1)

نظرات (2)

♫ღP͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞n͟͟͟͞͞͞i͟͟͟͞͞͞s͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞ღ♫♫ღP͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞n͟͟͟͞͞͞i͟͟͟͞͞͞s͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞ღ♫
13 شهریور 00 11:15
اخی چطوری پاشون سوخت؟
مامان زینب
پاسخ
ظهر های خوزستان دمای هوا بیش از ۵۰ درجه است و سوزناک😰