ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

درد ودل با دخملم واسترس های من

1393/4/22 18:08
نویسنده : مامان زینب
166 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم تازه چند صفحه برات دردودل کردم ولی همش پاک شدددددددغمگینعزیزم حدود دوهفتس که نیومدم اینجا چون واقعا مشغولم ودر گیر روزهای سختی روگذروندم وروزهای سختی پیش رو دارم نمیدونم بهت گفتم یانه اخرای بارداریم قندم بالا رفت وکلی استرس داشتم ولی خداروشکر با رژیم خوب شد ومشکلی نداشتیم تابعداز 6ماه برگشت وبا قرص کنترلش میکردم حالا که فهمیدم باردارم به دکترم گفتم واون گفت قرصها رو قطع کن وبعداز سه روز دوباره از بده این سه روز پر از استرس بود برام پراز نگرانی تا اینکه دادم و......بالا بود وقتی دکتر دید با خونسردی گفت باید انسولین بزنیییییی واییییی نمیدونی اون لحظه چه برسرم اومد گریه امونم نمیداد هرچی خواهش کردم که رژیم میگیرم  فایده نداشت گفت حتی 1روز هم صلاح نیستگریهگریهگریهباورش برام واقعا سخته بابایی واطرافیان خیلی دلداریم دادن.......الان از 14تیر 93  4واحد صبح و4تا شب میزنم دیروز هم از دادم 3بار که واقعا اذیت شدم حالا زنک زدم کفتن امادس ولی هر جی اصرار کردم فایده نداشت ونگفت حتما بازم بالاست دیگه چی کنم من اخه؟چی بخورم هر چی میخورم که بالا میارم خدایا ناشکری نمیکنم حتما حالاکه بی دردوسر باردارشدم باید جور دیگه سختی بکشم همش استرس همش اضطراب ولی خودمونو سپردم بهت .......راستی یه چیز دیگه روز دوشنبه 16تیر رفتم سونو گفت زود اومدی و5هفته بودم به زور گفت ساک بارداری هست ولی جنیین خیلی خیلی گوچیکه ودیده نمیشه خلاصه از اون هفته همش نگرانم که اصلا نی نی هست سالمه ؟؟؟؟؟ همون عصرش رفتم دکتر گازر وگفت دوهفته دیگه باید تکرار بشه برا قلب و....خیلی ترسیدم گفت شاید پوچه شاید هم سقط فراموش شده ......وای اینارو که گفت دیگه نمیدونم چی بر سرم اومد بعدش گفت اینا احتماله شاید لقاح دیر صورت گرفته و.....ته دلم میگم نی نیمون دخمله واجی تو راه داریم چون علایمم فرقی نکردن البته با این شرایط استرسی اول سلامتی  ......توکل ب خودش فقط وفقط برم اماده بشم برا آزم ودکتر رفتن یعنی یه استرس دیگهههههههههههههه بای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)