واکسن 18ماهگیت مبارکککککک
عزیز دلم سلام روز یکشنبه 29دی قرار شد بریم بهداشت پیش مامان جوون باهنر وقتی رفتیم گفت باید برید بهداشت خودتئن خلاصه با اژانس رفتیم بهمراه مامان جون وقتی نوبتمون شد اولش ساکت بودی ولی وقتی پاهاتو گرفتم گریه گردی نازنازی من تاعصر خوب بودی ولی اصلا نخوابیدی به خیال خودم گفتم استامینوفن خوردی گیجی ولی اصلا گیج نبودی وبا حامد بازی میکردی ازغروب تب کردی ونق میزدی وناله میکردی اون شب شب احیای23 بود مامان جون از ظهر /فته بود نگهت میکنه که من برم احیا ولی شب که دیدم حالت زیادخوب نیست پشیمون شدم ولی مامان جون گفت برو خیالت راحت خلاصه اون شب بدون تو رفتم احیا ولی جات خالی بود باهمه ی شیطنت هات جوجوی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی