ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

تولد تولد تولدت مبارک 🎁🎁

1398/10/28 1:50
نویسنده : مامان زینب
703 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر دختر گلم 

عزیزم قشنگم یکدفعه  یاد خاطرات بارداری وزایمان زود هنگامم افتادم که هممون رو سوپرایز کردی اخه قرار بود بهمن ماهی بشی  ولی عجله داشتی بیای تو بغلم 🌹 خیلی نگران سلامتیت بودم 

خداروشکر که صحت وسلامتی عزیزم والان ۷سال از اون موقع میگذره 

قشنگ مامان پریروز که مامان جون پیشمون بود (یعنی ۲۴دی ۹۸ مصادف با ماهگرد هشتم آجی رونیکا) به بابا جون گفته بود کیک برات آورد وتولد یهویی گرفتیم چون میخواستن برگردن شوشتر زودتر گرفتیم برات اخه هرسال جشن مفصل داشتی ولی امسال چون هر سه تاتون مریض  بودید نشد مهمونی بگیریم😙

ولی خب یه جشن یهویی شد 🎉🎉

مامان جونا وباباجونا

عمه هم اومد

انقدر مشغول مریضی وتب داداشی وآجی بودم که نمیدونم چطوری یه میز چیدم😅ولی بد هم نشد

خداروشکر که گلهام پیشم هستن وصحیح  وسلامتن

راستی حدود یک هفته ای میشه  رفتم پیش دکتر برای مشاوره عمل

انشالله خیر باشه برام دعا کنید که راحت بشم🙂

چند تا عکس تولد 🎈🎈🎈🎈

 

آجی های مهربون 😘 

رونیکا با زور لواشک که پوستشو میخورد ساکت بود یک لحظه ازش گرفتم نگم چطوری جیغ میزد😱

گلهای قشنگم 

هزار ماشالله بهشون

راستی رونمایی از محمدرضا با عینک😅

کیک تولد از طرف بابا جون احمد😘

داداشی اینحا خیلی بی حاله وتازه از دکتر اومده تب شدید استفراغ که سرم زده بود 

پسندها (1)

نظرات (0)