ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

سونوی دوباره ونگرانی مامان

1393/8/8 0:09
نویسنده : مامان زینب
169 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر گل پسرم عزیزم چون دکتر از قبل بخم گفته بود بخاطر درد زیر دلم سونو بدم وطول سرویکس شوشتر که بودم یعنی 3ابان رفتم سونو خیلی معطل شدم اجی ریحانه هم اذیت میکرد ولافمون کرد من ومامان جون رو!تا بالاخره نوبتم شد خیلی اضطراب داشتم وخداروشکر همه چیز  خوب بود 21هفته و4روز بودی وزنت هم 435گرم بود مادر فدات  جنسیتت رو هم نوشت وگفت پسملی! انشالا سالم بیای بغلم الان ایام محرم وامروز 4محرم بود امسال انشالا برا مراسمها تو شکممی وسال دیگه انشالا تو بغلمی راستی دیروز وسایل ولباسهاتو مرتب کردم ویگی از باکسهای اجی رو برات خالی کرد م ولباسهای گوگولیتو چیدم تا مامان جون هم وسایلتو که اورد میچینیم دوباره اخه مامان جون سیمین هم کلی برات لباس خریده!الان داری مشت میزنی پسر قند عسلی

اهان پریروز هم رفتم جواب ازم رو بردم دکتر 2واخد صبح و2ولحد شب اضافه شد ناشتا ودو ساعتم 98 عصر 125(برنج زیاد خوردم)

پسندها (1)

نظرات (0)