ماه آخر وحساسیت ها واسترسهای من تمومی نداره
سلام امروز اومدم تا بنویسم از خاطرات وسختیها برای تو آجی کوچیکه که هنوز اسم هم نداری
این روزها دیگه خداروشکر استرس مرخصی رو ندارم چون تایید شد بالاخره ماه آخر ولی نگرانی های دیگه از سلامت بچه وخودم شرایط خودم بعد عمل بخیه ها و کنترل دیابت
این هفته دکتر قلب واکو ونوار قلب انجام دادم بخاطر تپش قلبم گه گفت مشکلی نداری ولی برو متخصص داخلی برای ریه🙄منم که فعلا نرفتم خسته شدم همش دکتررررر😏😏
گهواره وساک رو دوسه روزه کخ آماده کردم
خیلی حساس شدم وموقع خواب به سختی خواب میرم اون هفته رفتم ان اس تی
امروز هم باید برم سونو بیوفیزیکال که فردا ببرم دکترودیگه انشالله تاریخ رو بهم بده
انقدر که اصرار میکنم مامانی بیان پیشم بعد این همه اصرار اخر سر بعد همه ی جاها شب اومدن و صبح رفتن همش کار دارن تا کلامی حرف میزنم ناراحت میشه وقهر میکنه والا دنیا برعکس شده بجای ناز وقهر کردن های منه
چه کنم والا نمیدونم
اسم هم نمیتونم انتخاب کنم چرا
نمیدونم چرا انقدر سخت گیر شدم
دوست دارم روون وبامعنی باشه وترجیحا فارسی اجق وجق هم نباشه
پیشنهاد دارید میخونم عزیزان